وقت رفتن...

12345678

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است


وقتِ رفتن است
یکی‌ از این مهتاب شب‌هایِ آرام
آرام میروم
میگذارم
زمان پر شود
... ... از هیاهویِ کر کننده ی تنهایی‌ِ به جا مانده از هجرتِ زنی
که تمامِ سرمایه‌اش چشم‌هایی‌ بود در انتظارِ تبلورِ واژگانی نو
من ... هوسِ مژگانِ سیاهِ تو را در هوایِ بدیهه سازیِ دیگری ترک می‌‌کنم
من ... حضور شتاب زده تو را ترک می‌کنم
من ... تو را ... لیلی ... مثلِ یک مجنون ترک می‌کنم
میروم
و تو ... فی‌البداهه به زندگی‌ ادامه میدهی‌
تقصیرِ کسی‌ نیست
ما ، در کنار هم بودن را ، نیاموخته ایم
ما ، عشق را ، آنگونه که باید ، نیاموخته ایم
تقصیرِ تو هم نیست
من دوست دارم با کفش‌هایم بخوابم
من همیشه در فکرِ فرارم
من ... همیشه در فکرِ فرارم




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:,ساعت 6:45 PM توسط Aprin|


آخرين مطالب
» بلوک
» مادرم دوست دارم...
» ...
» خداوند...
» ...
» روزگار...
» ...
» ادامه...
» ...
» دله سنگی...
» تنهایی...
» ...
» ...
» a heart of stone...
» شعر عاشقانه...
» نفرت از عشق...
» مواظب خودت باش...
» عشق نامرد...
» چند جملی زیبا...
» سکوت...
» غم دوست...
» وفاداری...
» عشق مرگ شکست...
» مگر نه عشق تنها با اشک سخن می‌گوید ؟…
» عشق...
» از عشق...
» خدا...
» وقت رفتن...
» مرگ... عشق...
» عشق...
» برای سلامتیش...
» دوستت دارم...
» ايستگاه خدا...
» دل نوشته...
» عشق یعنی...

Design By : Pichak